همه پیمانه شکستند،دلم ناله کند

درِمیخانه ببستند،دلم ناله کند


زخجالت نرسدباده به مستان،سرِشب

همچودیوانه بخندند،دلم ناله کند


نشتابندبه پروازکه مرغان هوا

همچومن لانه پسندند،دلم ناله کند


ماهیان ازدلِ دریا به سواحل زغمت

همه ازحال برفتند،دلم ناله کند


مه وخورشیدوفلک،غم بسرایندبه هم

رختِ چون سایه بپوشند،دلم ناله کند


شمع وپروانه به هم چشم بدوزندزشوق

به جدائی،چوتوسوزند،دلم ناله کند


گل وگارببازند،چنان غنچه ی خود

همه ازریشه بپوسند،دلم ناله کند


لبِ دردانه ی قمری نرسدبرلبِ یار

لبِ هم دیگه نبوسند،دلم ناله کند


لبِ(میلاد)رسدتالبِ تو،ناله کند

همه ازروی توگویند،دلم ناله کند


(علی خودی آغمیونی)


مشخصات

آخرین جستجو ها